۱۳۹۰ مرداد ۴, سه‌شنبه

غزلی برای روزهای ملتهب ایران



این شعر را به لحظه های ملتهب ایران تقدیم می کنم (ع.ق)ا

هوا بارانی است و باز باران را نمی خواهم
عجب سال عجیبی من بهاران را نمی خواهم

شبیه دو کبوترْ مرده ٬ سالِ واژگون آمد
سیاه است و سیاهی فراوان را نمی خواهم

بشر ٬ بازی وُ حق ٬ بازی وُ حکم قاضیان ٬ بازی
اگر انسانیت این است انسان را نمی خواهم

تمام دین و ایمان ناگهان در هاله ای پژمرد
نگو دین است این٬پس دین و ایمان را نمی خواهم

به قرآن خوب می دانم که می دانی چه می خواهم
بلی آزاده ام جز راه قرآن را نمی خواهم

منم تسلیم حق ٬ سر را به ظلمت خم نخواهم کرد
مسلمانم ٬ فقط اسم مسلمان را نمی خواهم

کمال مهرورزی در چماق و چوب ها پنهان
بیا رُک باش ٬ آری ٬ مهر ِ پنهان را نمی خواهم

یقین دارم و با یاد خدا می گویم این را که
دلم سبز است و جز سبزیِ ایران را نمی خواهم


ادرس وبلاگ http://bid-e-majnun.blogfa.com

انتشار در وبلاگ قبلی 2 شهریور 88