۱۳۹۰ مرداد ۴, سه‌شنبه

تقدیم به زخم خوردگان در بند


یش قراول قبیله ی سبز
به رفتنی ناگسست...!
من!
جا مانده است
و غبارم تیممی است بر پیشانی راه!
همریشه با زاگرس
اندیشه ام مرکبی رهوار است
رهوار!
تشنه ی نمناکی آزادی
از بند این سلسله بازوانم را هراسی نیست
جز از تاریکی
که آغاز کبودی گرده ی ایمان است
از شلاق قاضی زنا کار....!


********

کاری از سعید داودی


انتشار در وبلاگ قبلی 3 شهریور 88