۱۳۹۰ مرداد ۸, شنبه

نفرین دوزخ - شعری از احمد شاملو



برای مزدوران نگون بختی  که انگشت اشاره مادران داغدار به سوی آنهاست
********
عاشقان سر شکسته گذشتند
شرمسار از ترانه های بی هنگام خویش
و کوچه ها بی زمزمه ماند و صدای پا
سربازان شکسته گذشتند خسته بر اسبان خویش
و لکه های بی رنگ غروری نگونسار بر نیزه هایشان
تورا چه سود فخر فلک برفروختن
هنگامی که هر غبار راه لعنت شده نفرینت می کند
تورا چه سود از باغ ودرخت که با یاسها بدار سخن گفته ای
آنجا که قدم بر نهاده باشی گیاه از رستن تن می زند
چرا که تقوای خاک و آب را هر گز باور نداشتی
فغان که سر گذشت ما سرود بی اعتقاد سر بازان تو بود
که از فتخ قلعه روسپیان باز می آمدند
باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد
که مادران سیاهپوش داغداران زیباترین فرزندان آفتاب وباد
هنوز از سجاده سر بر نگرفته اند  
    

انتشار در وبلاگ قبلی   12    دی    88