۱۳۹۰ مرداد ۴, سه‌شنبه

شعر از دوستی با نام " خس و خاشاک "



ضمن تشكر از قرار دادن شعر قبلي ام ( روزي كه كشيد چهره در خاك....) شعر زير را نيز به نهضت سبز ايران تقديم مي كنم اميدوارم در صورت صلاحديد اين را نيز منتشر كنيد و در سايت قرار دهيد:

هيچ پروانه اي آزاد نبايد باشد
دل هيچ آينه اي شاد نبايد باشد
مصلحت نيست بجز آ
نچه كه من مي گويم
گفته هاي دگران ياد نبايد باشد
بهر تحسين و دعاگويي من آزاديد
به جز اين گفته اي آزاد نبايد باشد
مي توانيد سخن هاي مرا داد زنيد
بعد از آن رخصت فرياد نبايد باشد
مي توانيد چو من جملگي انديشه كنيد
ديگر انديشه اي آزاد نبايد باشد
مي توانيد مرا دوست بداريد ولي
ميل شيرين به فرهاد نبايد باشد
زرد باشيد چو پاييز در اين دولت "مهر"
سبز چون دولت "خرداد" نبايد باشد
زود بر هر چه كه زيباست بپوشيد نقاب
ذره اي حسن خداداد نبايد باشد
هر دلي را كه تپنده است در آريد زجا
عشق در سينه افراد نبايد باشد
پاي بر خاك مكوبيد به گاه مردن
گرد بر چهره جلاد نبايد باشد
خانه ظلم و ستم وه كه چه آباد شده
به جز آن خانه اي آباد نبايد باشد


انتشار در وبلاگ قبلی 1 شهریور 88