۱۳۹۰ مرداد ۴, سه‌شنبه

قطعه چند شعری برای گورهای بی نشان



تفدیم به همه آنهایی که بی نشان در خاک خوابیدند


عزیز مهربان ، با من بگو در قطعه چندی
ردیف چندم این گور ها را با خود آکندی

تن یخ بسته ات را بی کفن ، بی غسل آوردند
و در تاریکی شب دفن کردند و تو می خندی

که راه دیگری باقی نمی ماند به جز کشتن
تو را خاموش باید کرد تا لب را فرو بندی

تو رودی باید از این دخمه های تنگ بگریزی
و با دریای نا آرام طوفانزا ، بپیوندی

گواهت روزهای روشن فرداست ، وقتی شب
شکست از شعله نوری که در دامانش افکندی

کمان قد مادرهای آرش زا به ما گفتند
شکوه قله تا سینه در برف دماوندی


انتشار در وبلاگ قبلی 30 شهریور 88