۱۳۹۰ بهمن ۵, چهارشنبه

غزل دلتنگی - شعری از فاطمه شمس برای میرحسین و زهرا


چقدر خسته و کم‌سو، چقدر دلتنگم
برای کوچ «پرستو» چقدر دلتنگم

...
برای خنده‌ی زهرا... صدای خوب عَبِد
برای مریم و مینو چقدر دلتنگم

برای کوچه‌ی بن‌بست خانه‌ی پدری
برای «ضامن آهو» چقدر دلتنگم

برای کوچه‌ی اختر، برای مشتی رنگ
برای بوم و قلم‌مو چقدر دلتنگم

شبیه عطر تو هییییچ جای دنیا نیست
برای آن همه شب‌بو چقدر دلتنگم

ضمیر صامت و خالی، ضمیر سوم شخص
برای بودنِ با «او»، چقدر دلتنگم

سقوط ارزش پول، احتمال بمباران
برای آن همه باشو... چقدر دلتنگم

از این سیاه‌تر روز و شب نیاید کاش
برای عشق و هیاهو چقدر دلتنگم