۱۳۹۰ مرداد ۵, چهارشنبه

غزلی دوبار از آذین


در ابتدای کینه کمین می کنند باز
آنان که می برند به غیر از خدا نماز

در حوض های ظلم  چه سرهای سبز را
کردند زیر آب امیران سرفراز!

تاریخ غوطه میخورد اینجا میان خون
  پایان ندارد آه چرا این شب دراز؟

در التهاب داغ تبی نا تمام ماند
آن کوچه ای که بود پرازعشق و پر ز راز 

"ناموس عشق و رونق عشاق میبرند"*
آنها که می کشند نتی را کنار ساز

مردی "نهاد دام وسر حقه باز کرد"*
وآنگه نشانه رفت صف سروهای ناز

سلطانی و غلامی و عشقی چنین عمیق!
تکرار شد دوباره قصه ی محمود با ایاز

*دو مصرع از حافظ شیراز
با سپاس
آذین در این وبلاگ

انتشار در وبلاگ قبلی 13  مهر 88