۱۳۹۰ مرداد ۴, سه‌شنبه

برای صبوری های فاطمه شمس



رسید لحظه دیدار و باز هم مستی 
دوباره مرغ غزلخوان دیگری هستی*

دوباره با گل صدبرگ آرزوی وصال
ز دستهای کبود دو صدخزان رستی

به یمن صبر سپید سه ماه تاریکی
تو آن کبوتر سبزی که از بلا جستی

هزار و یک شب عشقی شدی که پنجره را
بروی زشت و کثیف سیه دلان بستی

و با تمام خودت تا شروع آزادی
دویدی و ننشستی و سینه را خستی

قسم به آینه های زلال آزادی
که فاطمه تو به زندان عشق پا بستی

و باز قصه ی ما خوش به سر رسید وهنوز
کلاغ پیر شرارت به خانه اش نرسید... 

* بیت نخست از این بیت فاطمه شمس گرفته شده
رسید لحظه دیدار و باز من مستم
دوباره مرغ غزل خوان دیگری هستم

*********
شادباش برای فاطمه شمس به خاطر آزادی محمدرضا جلایی پور
*********
شعر از آذین در این وبلاگ


انتشار در وبلاگ قبلی 22 شهریور 88