۱۳۹۰ مرداد ۱۰, دوشنبه

برای همسفرانم که پرواز کردند


       امروز 5 نفر از هم سفرانم از بالای چوبه دار به آسمان پریدند تا یک بار دیگر پرچم ولایت فقیه را به لجن بمالند
اگر چه بسیار غمگینم اما نمی خواهم رفتن دوستانم را مرگ بنامم چرا که آنها زنده های تاریخند
برای احترام به این عزیزان شعر چیستان از استادم جهان آزاد را دوباره به روز می کنم و یک رباعی نیز از خودم به روح بزرگ هم وطنان کردم تقدیم می نمایم

******************
موجی تو که ایستادن از آن تو نیست
کوهی که فرو ریختن از آن تو نیست
پرواز از این قفس سر آغاز تو شد
ای زنده به عشق مرگ پایان تو نیست
***
تقدیم به فرزاد کمانگر - شیرین علم هولی  -و دوستان بی گناهشان
*****




یکدست دارد
                            اما
هرلحظه سوی مردم،
با یکهزار دست
شلیک می کند؛
و با هزار دست دگر نیز،
فرمان قتل ِعام  جوانان را
چالاک می نویسد و خورشید را
چون ابرهای تیره ی بی باران،
                  تاریک می کند!
***
یکدست نحس دارد
                      و با آن
این ننگ جاودانی دوران،
صدها طناب چوبه ی اعدام را
هرلحظه می کشد!

***
مرغان داغدار گلستان خاوران
هرصبحدم به شکوه سرایند با نسیم
" شکر خدا، دو دست ندارد،
                                این دژخیم!"   

انتشار در وبلاگ قبلی   20    اردیبهشت   89