۱۳۹۰ مرداد ۱۰, دوشنبه

شعری از فریاد آشنا برای 25 بهمن



دل نوشته ی مترسک را تقدیم میکنم به دوستانی که در راه آزادی جان دادند، رفقایی که مجبور به ترک دیار شدند و نظامیان غیوری که علی رغم دستور فرماندهان دون حاضر به گشودن آتش بر روی ناموس هم میهنان نشدند و به همین دلیل دست به گریبان مصائب بعدی اش شدند:

ای مترسک دلم از باغ و از این مزرعه ی زرد گرفت
دل هوای سفر بیشه و جنگل دارد
کنج این باغ که شبدر علف هرزه لقب می گیرد
جا برای گل قاصد تنگ است
رویش گل در باغ
نیست آزاد، که تقدیر به دست اره است
توی آن جنگل سبز
آسمان بسیار بخشنده تر است
و درختان آنجا
بهر یک جرعه ی آب
منت ساقی و ابر و وزش باد بهاری نکشند
رویش آنجا آزاد
و درختانش آزاده ترند
آسمان آنجا
آبی اش رنگ خداست
صلح و آرامش را
می توان آنجا دید
شاید آنجا سر رودی ست که سهراب نوشت
مردمانش رود را می فهمند!
لیکن اندیشه ی من باز به من می گوید
گرچه جنگل سبز است
لیکن آن جنگل سبز
مال ما مردم پایینی نیست
ما در این باغ بسی ریشه دواندیم و هنوز
جان ما بسته به آب چاه است.
پس تلاشی باید؛
تا که این باغ خودش جنگل سبزی بشود.
باغبانی دگر و همت سبزی شاید،
گره از کار گره خورده ی ما بگشاید.
باغ ما ساکت و خاموش نباید باشد
پس در آن ما گل فریاد و خرد می کاریم.
باغبان ما هستیم؛
اره می گیریم از اره به دست.
باغ را می سازیم؛
سبزتر از جنگل
طبق قانون گیاه
رویش آنجا دلخواه.
ای مترسک تو اگر می خواهی؛
توی این باغ بمانی و به دستانت جای یک بند
مو و پیچک سبزی هدیه دهند؛
تو مترسان دیگر قمری را.
تو که دستت باز است؛
پس پناهش بده بر دستانت،
برهان جانش را،
از فشار منقار شاهین
و ز زخم چنگال آن دال
تو که می دانی آن کرکس ناکس در باغ
تشنه ی خون همین قمری و این سهره و آن کفترهاست!
باغ از آن تو هم هست، تو هم یاری کن،
تا خردورزی کفتر در باغ؛
گاه اعمال شود جای کلاغ.
همدلی کن با ما
و دعا تا شاید،
بعد این چله ی سرد،
ابر، باران بدهد.
ای مترسک ز پرستوی جهاندیده بپرس
کی طراوت ز ره باغ گذر خواهد کرد.
آخر او باغ مجاور را هم،
زندگانی کرده ست.
تو اگر با ما همراه شوی
توی این باغ بزرگ،
حرمتی خواهی داشت
و دگر دستت را،
بعد فصل برداشت،
کس نمی سوزاند،
تا از آن آتش سوزان تنت،
تن قمری را بریان بکند بهر ناهار!
ای مترسک دل خود روشن ساز
مشو چون بوم پیام آور تاریکی ها؛
بوم از آن رو شوم است،
که دلش بسته به تاریک شب موهوم است.
بوم هم آخر روزی با روز،
آشتی خواهد کرد...

فریاد آشنا-به مناسبت 25 بهمن

انتشار در وبلاگ قبلی   21      بهمن    89