۱۳۹۰ مرداد ۲۰, پنجشنبه

هفت سین شعری برای همه داغدیدگان و دربندان سرزمینم ایران

رای همه مادران ایران " مادران عزادار " که بهار را با نگاه های خیره فرزندانشان که در قاب عکس نشسته اند آغاز می کنند ( به ویژه مادر محمد مختاری و صانع ژاله) . و برای همه خانواده هایی که چراغ خانه ی شان تاریکی زندان را روشن کرده است. دست های مهربانتان را می بوسم و این شعر را در منتهای فروتنی به روح بزرگتان پیشکش میکنم


سفره ی هفت سینمان امسال
روشن از آینه است و خیس از آب
سیب سرخی میان هر سفره است
یادگار " ترانه " و " سهراب "

مصرعی بی ردیف تا آخر

بر سر سفره جای تو امسال
سبزه ای از جوانه ی گندم
باز سبز کرده ایم ، یعنی تو
زنده ای در نگاه این مردم

گرچه در کوچه ها شدی پرپر

خون یاران سبز من جاری است
در همین بید تا ابد مجنون
تا بهاران به یادمان باشد
رقص زیبای دختری در خون

با لبانی به رنگ خاکستر

کوچه ها غرق عطر شب بو هاست
خانه را بوی سیب آکنده است
بغض نشکفته گلوگیری
پشت این لحظه های بی خنده است

ای خوشا گازهای اشک آور

بال پروانه های زیبا را
زخم کرده است تنگی پیله
باغ پروانه های خوشرنگ است
پشت هاشور ممتد میله

" انفرادی " ترین بهار را بنگر

سفره هفت سینمان کم کم
رنگ و بوی بهار می گیرد
با دعایی که " احسن الحالش "
از شما اعتبار می گیرد

ای بلند اختران خونین پر

نو بهار است و بلبلان بر شاخ
ما ولی داغ خامشان داریم
کین " افراسیاب " در دلها
سوگ سرخ " سیاوشان " داریم

آخر شاهنامه زیباتر

سال نو سال سبز آزادی است
سال تکثیر ِ گونه ی " سهراب "
سال روییدن " ندا " از خاک
سال اوج " ترانه " در مهتاب

سال آغاز رویشی دیگر