۱۳۹۰ مرداد ۳, دوشنبه

مدفون شعری از مهدیه - ع




مدفون
در تلمبار هجوم اتاقی تنگ و تاریک
پشت یک در اسم او مکتوب بر آن : ضد دین و ضد کشور . اغتشاشگر .سردسته ی خاشاک . یکی از خس ها. مخملک ........
از درون سینه اش خونین می روید درختی با برگ های سبزو
شاخه های سخت محکم در هوای سخت بارانی.
مست رویایی است : چه خوش نوشاندن عشق است از خون اسماعیل.......
مدفون
یک عمر در آغوش آن مادر
که تن بی حرکت فرزند خود را در بغل می برد.
مدفون
لای چرک واکس کفش دیکتاتور تزویر
در بهشتی سخت افسرده
البته. در نگاه آدمان سخت بیدرد : سخت امن و راحت و زیبا
مدفون
زیر بار پوچ فکر ها و دردها و اشک های آدمان سخت بیدرد
مدفون ............
مدفون .............................
مدفون .......................................
وز هر سو از هر سینه غمبار امیدوار می روید درختی با برگ های سبزو
شاخه هاشان در باد می جنبد.
جنگلی در باد می جنبد.
آری . زندگان را در گورها مدفون نتوان کرد.

******
از: مهدیه.ع



زمان ارسال در وبلاگ قبلی : 25 مرداد 1388