تقدیم به دانشجویان ایران
***********
بر کدامين قطب گسترده ايم
که اين سي ساله شب را آفتابي نيست؟!
شب هاي بي پايان
صف هاي بي پايان
و نوبتي که همواره از آن ديگران است.
خداترها
چادر سياه بر سر خورشيد کشيده اند
و هاله ي نور قسمت ميکنند.
رودهاي خون
دل هاي خون
و چشم هايي که بر صورتها جاري ميشوند.
در گوش گلدان ها "آفتابکاران" زمزمه ميکنيم
و پوستمان برزه مي شود.
جايي براي جنگل هاي استوايي
در خاطراتمان خالي است
جايي براي امروز ِ فرداهايمان ...
***********
بر کدامين قطب گسترده ايم
که اين سي ساله شب را آفتابي نيست؟!
شب هاي بي پايان
صف هاي بي پايان
و نوبتي که همواره از آن ديگران است.
خداترها
چادر سياه بر سر خورشيد کشيده اند
و هاله ي نور قسمت ميکنند.
رودهاي خون
دل هاي خون
و چشم هايي که بر صورتها جاري ميشوند.
در گوش گلدان ها "آفتابکاران" زمزمه ميکنيم
و پوستمان برزه مي شود.
جايي براي جنگل هاي استوايي
در خاطراتمان خالي است
جايي براي امروز ِ فرداهايمان ...
انتشار در وبلاگ قبلی 20 آذر 88