نویسنده ای گفته است : تاریخ دوبار تکرار می شود ، بار اول تراژدی و بار دیگر کمدی و الان ما قسمت کمدی تاریخ هستیم
شعری از شاملو می نویسم برای دوستانی که زندان رفتند ، شکنجه شدند ، به آنها تجاوز شد و بقیه را از شاملو بخوانید با ذکر این نکته که به همه آنها افتخار می کنیم .
آنجا که عشق
غزل نیست
که حماسه ایست
هر چیز را صورت حال
باژگونه خواهد بود:
غزل نیست
که حماسه ایست
هر چیز را صورت حال
باژگونه خواهد بود:
زندان باغ آزاده مردم است
و شکنجه و تازیانه و زنجیر
نه وهنی به ساحت آدمی
که معیار ارزش های اوست.
و شکنجه و تازیانه و زنجیر
نه وهنی به ساحت آدمی
که معیار ارزش های اوست.
کشتار تقدس و زهد است و
مرگ
زنده گی ست.
مرگ
زنده گی ست.
و آن که چوبه دار را بیالاید
با مرگی شایسته پاکان
به جاودانگان
پیوسته است.
با مرگی شایسته پاکان
به جاودانگان
پیوسته است.
آن جا که عشق
غزل نه
حماسه است
هر چیز را
صورت حال
باژگونه خواهد بود:
رسوایی
شهامت است و
سکوت و تحمل
نا توانی.
غزل نه
حماسه است
هر چیز را
صورت حال
باژگونه خواهد بود:
رسوایی
شهامت است و
سکوت و تحمل
نا توانی.
از شهری سخن می گویم که در آن شهرخدایید!
دیری با من سخن به درشتی گفتید،
خود آیا به دو حرف تاب تان هست؟
تاب تان هست؟
خود آیا به دو حرف تاب تان هست؟
تاب تان هست؟
- شاملو
انتشار در وبلاگ قبلی 27 مرداد 88